دهـکــده ادبـیــات پـاســارگــاد
به وبلاگ خودتون خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی را سپری کنید

اقـــــرار مـــی کـــنم اینــجا بــدون تــو حـتی بــرای آه کشـــیدن هـــم هــــوا کــــم اســــت «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» این روزهـــا دوباره افکارم به سوی تــــو پر می کشد سنگش نزن تحمل کـــــن ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» بهم گفت کمى از حال و روزت بگوو من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم ، اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چیزى رو از قلم ننداختم ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» پـــرنــده‌ای.. مـــیـانِ چــشمهـایـت.. خـــوابِ “عــاشـق شــدن” مـی‌دیـــد ! پـلک زدی.. بـــرایِ “همــیـشه‌” پـــــریــــد ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» کاش می شد دنیا را تا کرد و گوشه ای گذاشت ، مثل جانماز مادر ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» گفتند :به اندازه ی گلیم هایتان و به اندازه ی دهان هایتان اما . . . حرفی از وسعت آرزو هایمان نزدند «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» (((بقیه اس ام اس ها را در ادامه مطلب بخونید)))



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:اس ام اس دپرس , اس ام اس غمگین , اس ام اس دلشکسته,
ارسال توسط نــاهـــــیــد
دوست داشتن تصاحب نیست ، توافقه . . . هنر اینه که پرنده جَلدت بشه ، نه اینکه پرهاشو قیچی کنی . . . ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ همه ی پل های پشت سرم را خراب کردم ؛ از عمد . . . راه اشتباه را نباید برگشت . . . ! ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ از ما که گذشت ! ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ راستـش را بگو : نکند تو همان “این نیز” هستی که همیشه می گذری . . . ؟ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ، بدخلقی هایم را فراموش کن ، بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ! در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی . . . ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ (((بقیه اس ام اس ها را در ادامه مطلب بخونید)))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
دلم نگرفته از اینکه رفته ای … دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ولی نداشتی … !!! ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ اسم هر دویمان را در گینس ثبت میکنند ! تو در دروغ گفتن رکورد زدی … من در باور کردن … !!! ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥بدترین حسرتی که در زندگی میخوریم از کارهای خطایی که مرتکب شده ایم ، نیست … بلکه از این است که… چرا کارهای درست را برای کسی که لیاقتش را نداشته انجام داده ایم ... ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥نگران نباش ، نفرینت نمیکنم ! همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست !!! ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥ ►♥◄►♥◄►♥◄►♥►♥

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
خیلی وقت است که کــــات گفته ام . . . ولی تو همچنان برایم بــــازی میکنی . . . «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥ می دونی چیه رفیق؟ اگه از زندگی کسی می ری بیرون ، سعی کن کامل بری بیرون حتی پوست تخمه هاتم جمع کنی با خودت ببری… «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥ مقصر خود ماییم عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که از زندگی ، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند , نه میخواهند! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥ به بعضی ها باید محبت و معرفتتو قطره قطره با قطره چکون بدی چون جنبه همشو یکجا ندارن … چون یه دفعه میزنن زیر همه چیز ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥ نشسته ام… _ کجا؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی…. عمق نامردی ات را اندازه می گیرم «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥ (((بقیه اس ام اس ها را در ادامه مطمب بخونید)))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد

فهمیده‌ام که نفرت هم مثل دیگر احساسات مثل عشق ، قیمت دارد تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد . . . ██████████████████████████████ تمام زندگی ام را میدهم که برگردی و همین که برگشتی بگویم: “دیگر نمی خواهمت گــ ــمــ ــشــ ــو” ██████████████████████████████ پر گرفتم حتی پرواز را هم تجربه کردم ای کاش زودتر می رفتی . . . ██████████████████████████████ بعضیا هم مثه این دیوارای تازه رنگ شده میمونن ؛ فقط هستن ولی نمیشه بهشون تکیه کرد ، اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو کثیف کردی … ██████████████████████████████ بقیه اس ام اس ها را در ادامه مطلب بخونید در فرستادن این اس ام اس ها دقت کنید ‏ این اس ام اس ها را به اشخاص خاصی بفرستید



ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
ازدواج دختر صمصام السلطنه با يك اجنبي ! اين شد تيتر اول روزنامه ها. صمصام كم آدمي نبود. وزير بود. وزير دربار، همه كاره شاه! دخترش پري خاتون دخترخوش آب و رنگ و با كمالاتي بود. چشاي ميشي كپي مادرش اشرف الملوك، دماغ و دهنش هم غنچة نشكفتة اقاقيا كيپ تا كيپ خاله ناكامش ثريا بانو، پيشوني بلند با گيسواني افشون و افسون به سياهي شب چله. خواستگار دختر صمصام پسر سفير بريتانياي كبير بود. قد بلند با چشماني به رنگ آبي دريا و موهايي طلايي به زردي آفتاب علي الطلوع! صمصام اولش تكذيب كرد بعد طفره رفت آخرش گفت مباركه!! اوكي مراسم كه به گوش جناب سفير رسيد نظر پري خاتون رو پرسيدن، گفت: بدم نمي ياد نسل صمصام اصلاح بشه!!! فرداي بعله برون روزنامة صوراسرافيل تيتر زد: (((بقیه داستان را در ادامه مطلب بخونید)))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
راست است، اعصابم خيلي ضعيف است، به‌طور وحشتناكي عصبي هستم ـ هميشه اينطور بودم، ولي به چه دليل ادعا مي‌كنيد كه ديوانه باشم؟ بيماري حس‌هاي مرا تند و شديد كرده است ـ ولي آنها را نابود ننموده ـ و يا سست و ضعيف نساخته است. حس شنوايي من از تمام حس‌هاي ديگر دقيق‌تر و ظريف‌تر بود. تمام اصوات آسماني و زميني را شنيده‌ام. از جهنم نيز چيزهاي زيادي به گوشم رسيده است. چطور ممكن است ديوانه باشم؟ دقت كنيد، ملاحظه بفرمائيد كه چگونه با تندرستي و آرامي قادرم سراسر داستان را برايتان حكايت كنم. چگونه اين فكر براي اولين بار به مغز من رسوخ نمود خودم هم نمي‌دانم، ولي، همين كه جايگزين گرديد، شب و روز مونس و محشور من شد. قصد و نيتي در كار نبود. هوي و هوسي هم وجود نداشت. مردك پير را دوست مي‌داشتم. هرگز آسيبش به من نرسيده بود. هرگز توهين به من نكرده بود به طلاهايش كوچكترين تمايلي نداشتم. به نظرم اين چشم او بود، آري، خودش بود، يكي از آنها به چشم كركس شباهت داشت، چشمي بود آبي كمرنگ و لكه‌اي بر بالاي سياهي آن قرار داشت. (((بقیه داستان را در ادامه مطلب بخونید)))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
پرنده بيمار در آشيانه اش بلند شد و با چشمان روشن رو كرد به فرزند كوچكش كه در ميان شاخ و برگ هاي پائين آشيانه در جست و خيز بود و بال هاي خود را در قطره هاي شبنم شستشو مي داد و به او گفت: - بلبلك، بچه من، برو به تاكستان و برايم يك حبه انگور طلائي بياور كه از هوس خوردن يك ميوه شيرين دارم مي ميرم. بلبل كوچك گفت:- همين الان مامان. پيش از خشك شدن دانه هاي شبنم روي برگ هاي زرد درختان جنگلي، برمي گردم. تو همين جا توي آشيانه منتظر بمان. پرنده كوچك بعد از گفتن اين سخنان و بي آن كه ترديدي به خود راه دهد به طرف تاكستان «بابارادوئي» به پرواز درآمد. در آن جا درشت ترين خوشه هاي انگور طلائي رنگ بار مي آمد. «بابارادوئي» روي درخت هلوئي نشسته بود و از شاخه هاي نورس تاك سبد مي بافت. (((بقیه داستان را در ادامه مطلب بخونید)))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
شب عروسیه،میگن عروس رفته تو اتاقلباسهاشو عوض کنه هرچی منتظرشدن برنگشته،دروهم قفل کرده،داماد سراسیمه پشت درراه میره داره ازنگرانیو ناراحتی دیوونه میشه.مامان بابای دختره پشت در داد میزنند:مریم،دخترم درو بازکن،مریم جان سالمی دخترم؟آخرش داماد طاقت نمیاره باهرمصیبتی شده درو میشکنه میرن تواطاق.مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده،لباس سفید قشنگ عروسیش با خون یکی شده،ولی رولباش لبخنده!همه ماتو مبهوت دارن ب این صحنه نگاه میکنند.کناردست مریم یه کاغذهست،یه کاغذ که با خون یکی شده.بابای مریم میره جلو،هنوزم چیزی روکه میبینه باور نمیکنه، بادستهائی لرزان کاغذو برمیداره،بازش میکنه و میخونه:سلام عزیزم،دارم برات نامه می نویسم،آخرین نامه زندگیمو(((بقیه داستان را در ادامه مطلب بخونید)))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
مرد كه هيچگاه ثمربخشي محض را باور نداشت، بي‌پرداختن به كاري سودمند غرقه در خيالاتي بود غريب. تنديس‌هايي كوچك مي‌ساخت: مردان و زنان، برج‌ها و باروها و سفالينه‌هايي آذين شده با صدف‌هاي دريايي. نقاشي نيز مي‌كرد و بدينسان وقت را به كارهايي تباه مي‌كرد كه بي‌ثمر مي‌نمود و بي‌حاصل. بارها عهد كرده بود كه خيالات را از سر بيرون كند، اما آنها در ذهنش خانه كرده بودند. برخي از شاگردها بندرت لاي كتابي را مي‌گشايند و در امتحان نيز موفق مي‌شوند. براي مرد نيز چنين رخ نمود. زندگي بر خاك را يكسر به كارهايي بي ‌ثمر و بيهوده گذراند و باري پس از مرگ درهاي بهشت بر او گشوده شد. اما از آنرو كه نامه اعمال نيك و بد آدم‌ها حتي در بهشت نيز نوشته مي‌شود، فرشته نگهبان مرد به خطا به مكاني از فردوس رهنمونش شد كه از آن آدميان پر كار بود(((بقیه داستان را در ادامه مطلب بخونید)))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب